نظریات نوسازی 2
نظریه اسملسر: وی، بر تمایز ساختاری (تفکیک ساختاری) برای مطالعه کشورهای جهان سوم تاکید دارد. بهنظر وی، نوسازی عموما مشتمل بر تمایز ساختاری است؛ چراکه در این فرآیند، ساختار پیچیدهای که کارکردهای چندگانهای را بر عهده دارد به ساختارهای تخصصی متعددی تقسیم میشود که هر یک تنها انجام یک وظیفه خاص را بر عهده دارند. این مجموعه جدید متشکل از ساختارهای تخصصی، در کل همان وظایف ساختار اولیه را انجام میدهد، با این تفاوت که کارکردها در زمینه جدید خود به شیوهای بسیار کارآمدتر از گذشته به انجام میرسند.
مثال: نهاد خانواده نمونهای از تمایز ساختاری است؛ در گذشته، خانواده سنتی ساختاری پیچیده داشت. این خانواده گسترده بود و کارکردهای متعددی داشت: تولید نسل، حمایت عاطفی، تولید (مزرعه خانوادگی)، آموزش و پرورش (جامعهپذیری غیررسمی خانوادگی)، رفاه (مراقبت از مسنترها و سالخوردگان) و مذهب (پرستشهای نیاکانی). ولی خانواده مدرن دچار تمایز ساختاری گشته است و بسیاری از وظایف گذشته خود را از دست داده است و بهجای آن نهادهای صنفی برخی از وظایف خانواده را بر عهده گرفتهاند. هر یک از نهادهای مزبور صرفاً در یک کار ویژه تخصص یافته و در نتیجه کار خود را بهتر از ساختار قدیمی انجام میدهند. در جامعه مدرن، توالد و تناسل بیشتر صورت گرفته، کودکان بهتر آموزش میبینند، نیازمندان بیشتر از گذشته از امکانات رفاهی برخوردار هستند.[1]
[1]. آلوین ی.سو، تغییر اجتماعی و توسعه، مترجم: محمود حبیبی مظاهری (تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1388)، ص: 40