جنبشهای اسلامی معاصر
جنبشهای اسلامی افغانستان
زمینه جنبشهای اسلامی: جنبش اسلامی به مفهوم بخشی ازامت که امکانات ومنابع فکری ومعنوی، مادی وانسانی خویش را برای برقراری حکومت اسلامی بسیج میکند (حاتمی، محمد رضا، بحرانی، مرتضی، 1392، ص 4) درافغانستان به دهه 1350 شمسی میرسد. کودتای 7 اردیبیهشت 1357 شمسی، توسط حزب دموکراتیک خلق مرکب ازجناح خلق و پرچم، با همکاری وطرح شوروی علیه حکومت جمهوری سردارمحمد داود خان ترتیب یافت. خود داود خان هم در 26 تیر سال 1352 شمسی با کودتای خانوادگی علیه ظاهرشاه آخرین شاه افغانستان، حکومت را جمهوری اعلام وخودرا رئیس جمهور خوانده بود. (دولت آبادی، 1387، ص 466 و 473). با پایان یافتن حکومت استبدادی نیم قرنه آل یحیی ازطوایف پشتونی، نورمحمد تره کی با کودتای مارکسیستی وبا قتل عام 29 نفر ازاعضای خانواده سلطنتی در 7 اردیبهشت 1357 با حمایت لوجیستیکی ونظامی شوروی براریکه قدرت نشست و نخستین بار هم روسیه، چهار روز بعد از کودتا، حکومت کودتاچیان را به رسمیت شناخت. دیری نپایید که حفیظ الله امین با قتل نورمحمد تره کی در 25 شهریور 1358، قدرت را به دست گرفت وخودرا اسلام گرا معرّفی کرد. امین نیز فقط حدود سه ماه حکومت کرد و روسیه با مداخله مستقیم امین را کشته و ببرک کارمل را در 6 دی 1358 با همراهی نیروهای نظامی شوروی ازمسکو آورده وجانشین وی نمود. ببرک کارمل میخواست شورشهای مردمی را کنترل کند دست به حیله ای زد و تشکلهایی به نام شئون اسلامی را ایجاد کرد ولی شورشها علیه حکومت کمونیستی عمومی شده بود. تا سرانجام با عدم موفقیت ببرک در اداره امور کشور، در 19 آبان 1365 رسماً خانه نشین شد و داکتر نجیب الله بهعنوان رهبر حزب دموکراتیک خلق، رئیس دولت شد. (دولت آبادی، پیشین، ص 473 – 480).