اندیشه سیاسی قرضاوی 4
د. آزادی
1. امربهمعروف و نهی ازمنکر
بحث انتقاد از حکومت و امربهمعروف و نهیازمنکر، رابطه مستقیمی با آزادیهای سیاسی و فساد حکومت دارد. قرضاوی میگوید: از نظر اسلام، «حاکم» وکیل و کارگزار مردم است و موکل میتواند وکیل خود را عزل کند؛ از این منظر حاکم نه تنها معصوم نیست، بلکه خطاپذیر و مسئول است، چنانکه علیابنابیطالب (علیهالسلام) در مقام حاکم جامعه وقتی برای کاری مورد اعتراض قرار گرفت فرمود «رأی شما صحیح است و من خطا کردم».
به نظر قرضاوی، آزادی سیاسی یک ضرورت و تکلیف الهی برای جامعه اسلامی است و قابل سلب از طرف حکومت نمیباشد و این امتیاز حکومت اسلامی از سایر حکومتها میباشد و ترک این فریضه مساوی انحطاط جامعه اسلامی است. بنابراین، امربهمعروف و نهیازمنکر طبق دیدگاه قرضاوی همان کارکرد آزادی و نقد و مخالفت را دارد.
قرضاوی، حاکم را بر دو نوع میداند: 1) حاکمی که به اسلام بهعنوان قانون زندگی معتقد است و بر اساس آن حکم میکند؛ چنین حاکمی مشروع است هرچند گاهی به دلیل ضعف یا پیروی از هوای نفس در برخی امور جزئی دچار لغزش و انحراف شود؛ 2) حاکمی که به شریعت و قوانین اسلامی باور ندارد و احکام بشری را بر احکام الهی ترجیح میدهد که چنین حاکمی فاقد مشروعیت است.
2. تحزّب
حسن البنا معتقد بود «در اسلام، حزبگرایی وجود ندارد»، اما طبق دیدگاه قرضاوی هیچ مانع فقهی برای تشکیل احزاب و تعدد اندیشه درون حکومت اسلامی وجود ندارد، علاوهبر این که عقلا تحزّب مانعی برای جلوگیری از استبداد سیاسی است. تنها چیزی که از نظر قرضاوی مهم است این است که احزاب اولاً- ملتزم به اصول و ارزشهای اسلامی باشند و ثانیاً- در جهت تحقق اهداف دشمنان حرکت نکنند.
قرضاوی، احزاب را وسیلهای برای تحقق آموزه «نصیحت ائمه مسلمین» میداند و وجود احزاب و تکثر آن، در حقیقت نوعی سازماندهی و تثبیت اصل امربهمعروف و نهیازمنکر است. احزاب، تنها مجاز به «نقد مشروع» میباشند و آن نقدی علمی و کارشناسی است که در جهت خدمت به جامعه ارائه شده است.
بهنظر قرضاوی، تعدد احزاب همانند تعدد مذاهب است که هر کدام دارای اساس اسلامی هستند ولی از فلسفه و روشهای خاصی برخوردارند. بنابراین، تعدد احزاب بهمعنای تفرقه و اختلاف نیست و نیز تأکید میکند که تعدد احزاب، پدیدهای وارداتی نیست، بلکه نوعی بهرمندی از تجربههای مفید است که مورد تشویق اسلام است؛ تاریخ اسلام نیز گواه بر وجود تعدد احزاب است، مانند آنجا حضرت علی (علیهالسلام) خوارج را تا زمانی که دست به شمشمیر نبرده بودند، آزاد گذاشته بود.
3. زنان
از نظر قرضاوی، زن نیز همانند مرد، محق و مکلف است. در وجوب تکالیف شرعی میان مردان و زنان تفاوتی نیست، جز اینکه به دلیل خاص استثناء شده باشد و به همین نسبت از حق حضور اجتماعی برخوردار است. نمادهای تاریخی بر مشروعیت حضور زنان در عرصههای اجتماعی عبارت است از: سمیه اولین شهید زن در اسلام، زنانی که نامشان بهعنوان جنگجو در تاریخ ثبت شده است.
از نظر فقهی معتقد است که اولاً- تنها باید به نصوص معتبر و صریح استناد کرد و ثانیاً- شرایط زمانی و مکانی در بسیاری از روایات و فتاوایی که در مورد زنان وجود دارد را باید لحاظ کرد و بدیهی است که با تغییر شرایط، حکم نیز تغییر میکند.
در مورد حاکمیت سیاسی و اداری زنان نیز معتقد است دلیلی بر منع وجود ندارد و حتی میتوانند مفتی و قاضی شوند و در این راستا به اقدامات عمر و عایشه استناد میکند؛ عمر، زنی را بهعنوان مأمور بازرسی و مراقبت از اوضاع بازار تعیین کرد و عایشه نیز حق اجتهاد داشت و در مسائل سیاسی از جنگ تا صلح حضور داشت.
جمعبندی
در جمع بندی آرای قرضاوی، نکات زیر به نظر میرسد:
1. عقل سلیم به مدد شرع توانایی پاسخگویی به همه مشکلات و مسائل اساسی بشر را دارد.
2. مشروعیت قدسی حکومت اسلامی را رد میکند و آن را تماما برخاسته از اراده مردم میداند.
3. اصول قدرت بر سه مبناست: شورا، بیعت، انتخابات و این سه تمام محسنات دموکراسی است.
4. به رؤیای حومت جهانی اسلامی میاندیشد و آن شبه خلافتی است که سرزمینهای اسلامی را به یک واحد حکومتی تبدیل میکند و آن با تأسیس دارالاسلام یا دولت اسلام محقق میشود.