دانش سیاسی

شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۲۱ ب.ظ

نظریات نوسازی

مکتب وابستگی

پیرامون مکتب وابستگی از زمینه­ها، تبیین نظریه، مبانی و مفروضه­ها، سیاست­ها و خط­مشی­ها بحث خواهد شد و در نهایت به بررسی و مقایسه میان دو مکتب نوسازی و وابستگی خواهیم پرداخت.

 

1. زمینه‌ها

مکتب وابستگی، از دیدگاه جهان سوم به مسئله توسعه می­نگرد و طنین آواهایی است که از پیرامون به گوش می­رسد و با سلطه فکری مکتب امریکایی نوسازی به معارضه برمی­خیزد. زمینه­های تاریخی ظهور مکتب وابستگی عبارت است از:

اول: شکست برنامه اِکلا در امریکای لاتین؛ برنامه اِکلا، طرحی امریکایی بود که از سوی سازمان ملل متحد برای نوسازی امریکای لاتین ارائه شد. بسیاری از رژیم­های مردم­گرا در امریکای لاتین این سیاست را اجرا کرده و امیدهای فراوانی را برای رسیدن به رشد اقتصادی، رفاه و دموکراسی در سر می­پروراندند، اما پس از یک دوره رشد اقتصادی بسیار اندک در دهه 1950، رکود اقتصادی گسترده در دهه 1960 پدید امد که منجر به حدوث اعتراضات مردمی و سقوط رژیم­های مردم­گرا و روی کار آمدن رژیم­های سرکوبگر و نظامیان شد. بدبینی نسبت به برنامه اصلاحاتی اکلا و سرکوب فزاینده سیاسی و نارضایتی­های اقتصادی سبب شد که با فکر طرح­ریزی برنامه بنیادی­تری برای حل مشکلات کشورهای جهان سوم، نظریه­هایی که دارای تبار امپریالیستی هستند را به چالش بکشند.

دوم: ظهور نئومارکسیست‌ها؛ پیروزی انقلاب­های چین و کوبا، به گسترش شکل جدیدی از مارکسیسم در دانشگاه­های امریکای لاتین منجر گردید و یک نسل انقلابی را به وجود آورد که اعضای آن، خود را نئومارکسیست می­خواندند. بسیاری از مفاهیم کلیدی مکتب وابستگی برای انتقاد از برنامه اصلاحات اِکلا و همچنین مکتب نوسازی توسط همین نئومارکسیست­ها فراهم آمد.[1]

 

2. تبیین نظریه

نظریات مختلفی در مکتب وابستگی مطرح شده است، مانند نظریه دوسانتوس (ساختار وابستگی) و نظریه امین (گذار به سرمایه­داری پیرامونی). در اینجا تنها به بررسی نظریه فرانک می­پردازیم.

نظریه فرانک: توسعه توسعه­نیافتگی؛ فرانک پس از وارد آوردن انتقادات به نظریه نوسازی، وضعیت کنونی جهان سوم را بر اساس رابطه «متروپل – اقمار» تبیین می­کند و با طرح مفهوم «توسعه توسعه­نیافتگی» درد و درمان کشورهای جهان سوم را ریشه­یابی می­کند. توضیح رابطه «متروپل – اقمار» یا «مرکز – پیرامون» به این شرح می­باشد:

خاستگاه رابطه «متروپل – اقمار» را باید در دوران استعمار جست؛ زمانی­که قدرت­های فاتح برای نیل به هدف خود یعنی انتقال مازاد اقتصادی به کشورهای غرب، به تأسیس شهرهای جدیدی در جهان سوم دست زدند که به­نظر فرانک این شهرهای ملی بعدها به اقمار متروپل غرب تبدیل شدند. رابطه «متروپل – اقمار» به سطح بین­المللی منحصر نمی­شود، بلکه در سطوح منطقه­ای و ملی نیز جریان دارد؛ به این نحو که شهرهای بزرگ ملی به­عنوان اقمار متروپل غرب و خود این شهرهای ملی نیز در اطراف خود دارای قمرهای متعدی هستند که از آن­ها مازاد اقتصادی (مواد خام، معدنی، کالاها و ...) به شهرهای بزرگ ملی و از آن­جا به پایتخت­های ملی و در نهایت به شهرهای بزرگ کشورهای غربی جریان پیدا می­کند.

از نظر فرانک، همین انتقال مازاد اقتصادی در میان کشورها (انتقال مازاد اقتصادی صنعتی کشورهای صنعتی به کشورهای ضعیف و انتقال مازاد اقتصادی از کشورهای ضعیف به کشورهای صنعتی به­صورت مواد خام) است که موجب توسعه­نیافتگی کشورهای جهان سوم و توسعه غرب شده است.[2]

_______________________________

[1]. آلوین ی.سو، همان، صص: 117 - 122

[2]. آلوین ی.سو، همان، صص: 122 - 125

۹۴/۰۶/۰۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی